شب شد و دوباره خوابم نمی برد
نقش خیالت ز یادم نمی برد
پا بسته به عشق و مفتون مهر تو
دو پایم به جایی راهم نمی برد
ویرانه کرده ای دل دلداده ام
ولی جز عشق تو جانم نمی برد
غزال من!من غزل خوان عشقتم
ناز و عتابت ز پایم نمی برد
استاده ام چو مردان ره به راهت
بخت بدم ره به یارم نمی برد
حسین جربزه دار-شب یلدا-آذر89