اي كه ديرآمده اي اندكي باش برم زود مرو
من چه در پاي تو ريزم كه بماني تو عزيز
سر و جانم به فداي قدمايت، بمان زود مرو
اين دو چشم منتظرو تشنه ديدار تو دوست
ساقيا حال چون آمده سيراب كنم زود مرو
دل من خسته و رنجور و پرازغم ز فراقت
مرهمي ده طبيب دلم اكنون تويي زود مرو
عقل و دين داده ام از كف، به راه تو صنم
چون تويي كعبه و مقصود، بمان زود مرو
رمقي نيست در اين جان ز فراق تو عزيز
چون تويي جان من اكنون، بمان زود مرو
از :حسين جربزه دار-خرداد89
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر