به تو گفتم؟!نگفتم؟!
به تو گفتم که این دل عاشق توست،
به تو گفتم دلم دیوانه توست،
به تو گفتم پر از احساس پاکم، پر از دلدادگی و شور و حالم،
به تو گفتم که غرق در نیازم، نیاز من تویی آرام جانم،
به تو گفتم بهشت آرزومی، امید این دل_نا امیدی،
به تو گفتم؟!نگفتم؟!
به تو گفتم ولی باور نکردی،
تو خود را فارغ و آسوده كردي،
تو از احساس عشق من فراری،
مرا بازیچه ای تصویر کردی.
از:حسین جربزه دار-اردیبهشت89
۱۳۸۹ اردیبهشت ۲, پنجشنبه
معرفی کتاب:فتوت نامه

معرفی کتاب:تاریخ سیستان

در خصوص مولف این کتاب شایان ذکر است که ایشان نا معلوم می باشند و پس از ذکر خطبه بدون ذکر نام صاحب اثر وارد متن شده است و همچنین در متن اثر نیز نامی از خود به میان نیاورده است.برخی از فضلا اصل این کتاب را به زبان عربی دانسته و این کتاب را ترجمه ای از آن می دانند اما اجماعی در این خصوص نیست.
این کتاب جدای از مباحث تاریخی اش مبین نثر قرن 5 قمری می باشد که از این حیث نیز حائز اهمیت می باشد.
۱۳۸۹ فروردین ۳۱, سهشنبه
دل من

اين روزا،
دل من تنگه واسه شعبده بازي چشات واسه اون ناز چشات،
واسه اون نرگس_ افسونگرو نيرنگ نگات،
دل من تنگه واسه لب هاي شيرين سخنت،
واسه اون رنگ لبات طعم لبات،
دل من تنگه واسه زلف هاي آشفته تو واسه اون دام بلا،
واسه اون جعد موهات رنگ موهات،
دل من تنگه واسه گرماي سوزان تنت،
واسه آغوش پر از مهر و صفات،
واسه اون ناز و ادات،
دل من تنگه واسه يه گفتگوي من و تو،
واسه چش تو چش شدن،
واسه دلباختگي و عاشق شدن،
واسه اون لحظه كه سر رو شونه هات من بذارم،
تو گوشت نجوا كنم بگم چقد دوست دارم،
چي بگم از اين دل تنگه خودم؟هر چي بگم بازم كمه،
دل من تنگه تو و تو بي خيال دل من،
شايدم بي خبري از دل من ،باشه اشكالي نداره گل من.
دل من تنگه واسه شعبده بازي چشات واسه اون ناز چشات،
واسه اون نرگس_ افسونگرو نيرنگ نگات،
دل من تنگه واسه لب هاي شيرين سخنت،
واسه اون رنگ لبات طعم لبات،
دل من تنگه واسه زلف هاي آشفته تو واسه اون دام بلا،
واسه اون جعد موهات رنگ موهات،
دل من تنگه واسه گرماي سوزان تنت،
واسه آغوش پر از مهر و صفات،
واسه اون ناز و ادات،
دل من تنگه واسه يه گفتگوي من و تو،
واسه چش تو چش شدن،
واسه دلباختگي و عاشق شدن،
واسه اون لحظه كه سر رو شونه هات من بذارم،
تو گوشت نجوا كنم بگم چقد دوست دارم،
چي بگم از اين دل تنگه خودم؟هر چي بگم بازم كمه،
دل من تنگه تو و تو بي خيال دل من،
شايدم بي خبري از دل من ،باشه اشكالي نداره گل من.
از:حسین جربزه دار-فروردین89
وعده

به چشام وعده دادم كه يكي مال تو_،
يكي كه دوسش داري،خوب مي بينيش،
يكي كه خدا داره،صفا داره،معرفت و مرام داره،
چشامم ذوق زده شد،
آخه مي دوني چيه؟عمريه تنها بوده،خسته شده بس كه پي ياري بوده،
صبح ها كه بيدار مي شد،چپ و راست نگاه مي كرد،دلم و صدا مي كرد،
سراغ يار مي گرفت،بهونه بي جا مي گرفت،
چند باري ديدش چشام،خوشش اومد،قشنگ ديدش،دوسش مي داشت،
آخه مي دوني چيه؟!
راه عاشق شدن ما آدما همين چشاس،
جذبه و فيض و مي گيره توي دلامون مي شونه،
نكنه خيال كني مجازي،
نه آقا جون حقيقيه حقيقيه،
حرف منم نيست به خدا،
حرف بزرگان دل،
اما طولي نكشيد كه چشام خدا نديد،صفا نديد،معرفت و مرام نديد،
خوبي نديد،بدي بديد،
حالا ديگه چشام همش داره به من غر مي زنه،طعنه نيشدار مي زنه،
راسم مي گه،بش حق مي دم،
وعده بي خود بدادم،به سادگي گول بخورم،
اما چشم چيكار كنم؟تو كه خودت خوب مي دوني،فريب بودش،ريا بودش،
طفلي دل ساده من چه مي دونست كه اين مي شه،
حالا بيا آشتي كنيم،به همديگه كمك كنيم،
منم بهت قول بدهم كه ديگه بازي نخورم،گول نخورم.
يكي كه دوسش داري،خوب مي بينيش،
يكي كه خدا داره،صفا داره،معرفت و مرام داره،
چشامم ذوق زده شد،
آخه مي دوني چيه؟عمريه تنها بوده،خسته شده بس كه پي ياري بوده،
صبح ها كه بيدار مي شد،چپ و راست نگاه مي كرد،دلم و صدا مي كرد،
سراغ يار مي گرفت،بهونه بي جا مي گرفت،
چند باري ديدش چشام،خوشش اومد،قشنگ ديدش،دوسش مي داشت،
آخه مي دوني چيه؟!
راه عاشق شدن ما آدما همين چشاس،
جذبه و فيض و مي گيره توي دلامون مي شونه،
نكنه خيال كني مجازي،
نه آقا جون حقيقيه حقيقيه،
حرف منم نيست به خدا،
حرف بزرگان دل،
اما طولي نكشيد كه چشام خدا نديد،صفا نديد،معرفت و مرام نديد،
خوبي نديد،بدي بديد،
حالا ديگه چشام همش داره به من غر مي زنه،طعنه نيشدار مي زنه،
راسم مي گه،بش حق مي دم،
وعده بي خود بدادم،به سادگي گول بخورم،
اما چشم چيكار كنم؟تو كه خودت خوب مي دوني،فريب بودش،ريا بودش،
طفلي دل ساده من چه مي دونست كه اين مي شه،
حالا بيا آشتي كنيم،به همديگه كمك كنيم،
منم بهت قول بدهم كه ديگه بازي نخورم،گول نخورم.
از:حسین جربزه دار-فروردین89
برچسبها:
وعده-عشق مجازی-عشق حقیقی-چشام
من خدايي تازه مي خواهم
جهان مملو ز نيرنگ ها،سياهي ها،تباهي ها گرديده،
ولي چيز عجيبي نيست،
مگر بار كج به منزل مي رسد خانم؟
مگر سنگ بناي اين جهان زشتي و نيرنگ نيست آقا؟
به ياد آور فريب مار بد طينت به حوا را،
به ياد آور قابيل را،آن نا برادر،كه كشته ساخت هابيل را،
فراوانند اين مارها،چه بسيارند قابيل ها در عالم،
كه هر دم مي زنند نيرنگ شرارت مي كنند هر دم،
بيا با تو بگو يم چند پرسش:
در اين عالم خدايي هست؟آري،
مگر خلق از عدم نيست؟مگر خالق يكي نيست؟مگر باور به توحيد و يكي نيست؟
مگر او مهربان نيست؟مگر ناظر به فعل بندگان نيست؟
بگو اول چرا شر آفريده؟خبيث و مفسد و رذل آفريده؟
بگو ثاني چرا او بي خيال است؟به فعل بنده اش او بي نگاه است؟
من آن وعده وعيد آخرالامر به نام دوزخ و جنت نمي خوام،
بهشت و دوزخ و من نقد مي خوام،حساب دفتري با كس ندارم،
خصوصا آن جهنم آتشش را براي شر و نيرنگ ها مي خوام،
بذار تا خود بگويم پاسخ خود،
خداي ما دگر حالي ندارد،در اين خلقي كه كرده سخت مانده،
پشيمان نادم و مبهوت گشته،
بذار با تو بگويم قولي ديگر ز استادم،ارسطو،
او همي گفت:در اين عالم خدايي بس بزرگ است،ولي علمي به جزئيات ندارد،
نمي داند كه بنده رو زمين است،
من اين خالق،خدا،الله نمي خوام،
خدايي تازه مي خواهم به عالم كه خشكاند تمام اين بدي ها،
همين حالا،همين امروز،همين جا.
از:حسین جربزه دار-فروردین89
ولي چيز عجيبي نيست،
مگر بار كج به منزل مي رسد خانم؟
مگر سنگ بناي اين جهان زشتي و نيرنگ نيست آقا؟
به ياد آور فريب مار بد طينت به حوا را،
به ياد آور قابيل را،آن نا برادر،كه كشته ساخت هابيل را،
فراوانند اين مارها،چه بسيارند قابيل ها در عالم،
كه هر دم مي زنند نيرنگ شرارت مي كنند هر دم،
بيا با تو بگو يم چند پرسش:
در اين عالم خدايي هست؟آري،
مگر خلق از عدم نيست؟مگر خالق يكي نيست؟مگر باور به توحيد و يكي نيست؟
مگر او مهربان نيست؟مگر ناظر به فعل بندگان نيست؟
بگو اول چرا شر آفريده؟خبيث و مفسد و رذل آفريده؟
بگو ثاني چرا او بي خيال است؟به فعل بنده اش او بي نگاه است؟
من آن وعده وعيد آخرالامر به نام دوزخ و جنت نمي خوام،
بهشت و دوزخ و من نقد مي خوام،حساب دفتري با كس ندارم،
خصوصا آن جهنم آتشش را براي شر و نيرنگ ها مي خوام،
بذار تا خود بگويم پاسخ خود،
خداي ما دگر حالي ندارد،در اين خلقي كه كرده سخت مانده،
پشيمان نادم و مبهوت گشته،
بذار با تو بگويم قولي ديگر ز استادم،ارسطو،
او همي گفت:در اين عالم خدايي بس بزرگ است،ولي علمي به جزئيات ندارد،
نمي داند كه بنده رو زمين است،
من اين خالق،خدا،الله نمي خوام،
خدايي تازه مي خواهم به عالم كه خشكاند تمام اين بدي ها،
همين حالا،همين امروز،همين جا.
از:حسین جربزه دار-فروردین89
فرياد و آه

دوستان شرح پريشاني من گوش كنيد:
من به تنگ آمدم از خالق و مخلوق هر دو،
من پر از دردم،آهم،
من دچار خفقانم،بغض كردم،
من به دنبال آنم كه فرياد بلندي بكشم كه صدايم به خدايم برسد،
گله اي دارم از او و خلقش،
اما،نفسم حبس شده است و صدايم خاموش
با شماها هستم اي خوبان!
چه كسي مي آيد كه كند همراهي تا زنم اين فرياد؟
چاره اي جزء اين نيست،
بايد بيرون بريزم اين آه بر سر ظلمت ها،
كينه نيست،انتقام نيست
مرهم درد من است.
من به تنگ آمدم از خالق و مخلوق هر دو،
من پر از دردم،آهم،
من دچار خفقانم،بغض كردم،
من به دنبال آنم كه فرياد بلندي بكشم كه صدايم به خدايم برسد،
گله اي دارم از او و خلقش،
اما،نفسم حبس شده است و صدايم خاموش
با شماها هستم اي خوبان!
چه كسي مي آيد كه كند همراهي تا زنم اين فرياد؟
چاره اي جزء اين نيست،
بايد بيرون بريزم اين آه بر سر ظلمت ها،
كينه نيست،انتقام نيست
مرهم درد من است.
از:حسین جربزه دار-فروردین89
برچسبها:
فرياد و آه
آيينه

آهاي با توام!آري تو!
خود را در آيينه ديوار كوب شده خانه تان ديده اي؟
شر و نيرنگ نهفته در وجودت را چشيده اي؟
مگر نه اين است كه آيينه نقش انسان ها را راست مي نمايد؟!
پس با من بگو غيرت آيينه تان كجا ر فته است؟!
يا شايد آيينه اي نداري تا زشتي درونت را نبيني؟!
آيينه اي بخر با غيرت و تعصب كه به تو بگويد آنچه را كه هستي و نمي داني.
خود را در آيينه ديوار كوب شده خانه تان ديده اي؟
شر و نيرنگ نهفته در وجودت را چشيده اي؟
مگر نه اين است كه آيينه نقش انسان ها را راست مي نمايد؟!
پس با من بگو غيرت آيينه تان كجا ر فته است؟!
يا شايد آيينه اي نداري تا زشتي درونت را نبيني؟!
آيينه اي بخر با غيرت و تعصب كه به تو بگويد آنچه را كه هستي و نمي داني.
از:حسین جربزه دار-فروردین89
۱۳۸۹ فروردین ۳۰, دوشنبه
معرفي كتاب:سوتره علت و معلول كردار

اين كتاب كه متن اصلي آن به زبان سغدي مي باشد در واقع متني است در جهت تبيين قانون كرما در فلسفه بودايي مبني بر اين كه "هر علتي معلولي دارد" و هر موجودي نتيجه نيكي ها و بدي هاي خود را در زندگي خواهد ديد.تصور كنيد بر فراز كوهي ايستاده ايد و فريادي سر مي دهيد پس از اندك زماني فريادتان به خوتان بازگشته وآن را مي شنويد،اين همان قانون كرما مي باشد.
كتاب مذكور به تازگي توسط استاد حسن رضايي باغ بيدي از زبان سغدي به فارسي برگردانده و دستور زبان سغدي نيز به آن افزوده شده و توسط انتشارات اساطير به زينت طبع آراسته گرديده است.
اشتراک در:
پستها (Atom)